منوی کاربری


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
لینک دوستان
آخرین مطالب
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 20
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 3
:: بازدید هفته : 17
:: بازدید ماه : 97
:: بازدید سال : 958
:: بازدید کلی : 3,341
نویسنده : admin
شنبه 28 اردیبهشت 1398

اسامی شهدای دهرم که درماه رمضان به شهادت رسیدند.

1شهید حمزه قربان شب 23رمضان.

2_شهید حیدر شهیدی شب 4رمضان

3_شهید کرامت نو روزی صبح 4رمضان

4_شهید عبدالرضا رضایی شب چهارم رمضان

5شهید کورش قربان شب چهارم رمضان

6_شهید جابرسلیمانی شب چهارم رمضان

7شهید مهرداد منفرد روز چهارم رمضان قبل از ظهر

8_شهید عبدالله انصاری شب آخر ماه رمضان سال67

 

ورود


:: بازدید از این مطلب : 74
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : admin
شنبه 28 اردیبهشت 1398

28 اردیبهشت ماه 1367

بیاد آخرین شهید دفاع مقدس دهرم_شهید عبدالله انصاری.(شهید ماه رمضان)

شهید عبدالله انصاری پس از بار ها حضور در جبهه وشرکت مستقیم در میدان های نبرد سرانجام اوایل فروردین 67به جبهه جنوب شتافت ودر گردان امام علی لشکر19فجر سازماندهی ودرخط پدافندی شلمچه مستقر گردید. عراقی ها فشار زیادی در منطقه شلمچه برروی نیروهای خودی واردمیکردند وشبانه روز آتش سنگین انواع گلوله ها را دراین منطقه می ریختند.شهید انصاری یک هفته قبل از شهادت به همسنگران ودوستانش میگوید من دراین منطقه مورداصابت تیر وترکش قرار میگریم ...تاجائیکه نقطه پرواز خود را نشان میدهد.سرانجام درساعت1/45دقیقه بامداد درحالیکه درسنگر تیربار مشغول پاسخ آتش سنگین دشمن بود تیر برپیشانی مبارکش بوسه میزند ودرهمان نقطه ای که خودقبلا اشاره کرده بود به شهادت میرسد.

روحش شاد باد 

شادی روح همه شهدا صلوات.

کانال تلگرام حماسه های ماندگار ورود


:: بازدید از این مطلب : 43
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : admin
شنبه 28 اردیبهشت 1398

دوستان عزیز جهت عضویت در کانال تلگرامی 

حماسه های ماندگار روی ورود کلیک کنید

@hemaseh_mandegar

ورود

 

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 49
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : admin
جمعه 27 اردیبهشت 1398

با اتش سنگين منطقه را به جهنمي از سرب وگلوله  تبديل كرد بخاطر حجم شديد اتش دشمن زمينگير شديم  اماباجانفشاني بعضي از نيروها سنگر كاليبر وتير بار دشمن خاموش  شد شهيد دهقان با شليك 4 گلوله ارپي چي به طرف مواضع وخودروهاي مستقر بر روي ارتفاعات  باعث به اتش كشيدن انان شد اما  سنگر دوشيكاي دشمن كه خيلي مقاومت ميكرد متوجه اين ارپي چي زن شد و بارگبار گلوله هاي خود باعث مجروحيت شهيد دهقان از ناحيه پهلو و پا گرديد  با كمك يكي از امداد گران  اصفهاني جلو خون ريزي اور گرفتيم وزخم هايش را تا حدودي پانسمان كرديم او از ما خواست تا به جلو برويم و ارتفاعات را فتح كنيم به نا چاراز اوجدا شديم وبا يك نبرد سخت توانستيم قلل مرتفع را فتح كنيم وسنگر هاي دشمن را منهدم كنيم اما مقاومت ما تا ظهر ان روز بيشتر دوام نداشت چرا كه اكثر نيرو ها مجروح وشهيد شده بودند ومهمات ما نيز رو به اتمام بود و نيروهاي كومله ودمكرات با احداث كمين پشت سر ما راه رسيدن نيروهاي كمكي را مسدود كرده بودند با يك پاتك شديد دشمن مجبور شديم اندك نيرو هاي باقي مانده به جنگل پائين تپه  پنا ه ببريم وتعداد 13 نفر مدت سه شبانه روز بدون اب وغذا وبا جراحت هاي متعدد در لا به لاي اين درختان از ديد وتير دشمن مخفي شويم  همرزمانم يكي يكي براي نجات خود اقام ميكردند اما با قرار گرفتن در ديد وتير دشمن  مورد اصابت گلوله قرار گرفته وشهيد مي شدنداطراف ما نيز ميدان هاي وسيع مين وسيم خوار دار بود كه عبور ازان مشكل شده بود گاهي اوقات از برگ در ختان براي رفع گرسنگي استفاده مي كرديم بيشتر غذايمان سبزي پدين بود و تك وتوك ميوه درختان مانند سيب صبح روز سوم به تنهايي از جمع جدا شدم وبا هزار مشقت خود را به بالاي يك تپه رساندم اول صبح بود  متوجه حضور عراقي ها شدم 12 نفر بودند تازه از خواب بلند شده بودند خود را در شياري وپشت تخته سنگي مخفي كردم تا متوجه حضورم نشوند انان در ده پانزده متريم بودند با اندك تحرك به دام انان ميافتادم انان مشغول سنگر سازي واحداث كانال شدند ومن نيز تا غروب افتاب انان را ميديدم كه در نزديكي ام غذا ميخورند اواز ميخوانند وبا يكديگر شوخي مي كنند گاهي نيز كاميون هايي برايشان مهمات واذوقه ومواد مورد نياز مياورد پس از غروب افتاب وتاريك شدن هوا ارام از تپه پائين امدم سنگ ريز ها كه از عبورم جابجا شده بودند باعث هوشياري دشمن شده بود  ومن بيخيال به جاده پائين كه رسيدم  در حال عبور از جاده بودم كه با زبان عربي به من ايست داده شد خواستم فرار كنم كه ازهر طرف محاصره شدم ولوله هاي سلاح هايشان را به طرفم نشانه رفتند  و بلند می گفتند : قف  یعنی ایست و یکی از انها با دست و پای شکسته ای گفت حرکت نکن وگرنه بسویت تیراندازی میکنم واین سراغاز دوران 5 سال اسارت من شد .

 


:: بازدید از این مطلب : 77
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : admin
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398

 

 منبع:دیار حماسه

مصاحبه با اولین آزاده سرافراز شهر دهرم : رسول پورغلامی

 

در یکی از شب های سرد زمستان امسال بنا به وعده قبلی گروه حماسه ودفاع مقدس سایت دهرم دات کام مهمان محفل گرم و صمیمی برادر آزاده رسول پورغلامی بود . وی جمع ما رو به گرمی پذیرفت و با صبر و حوصله تا پاسی از شب جوابگوی سوالات متعدد ما پیرامون دوران کودکی و نوجوانی . نحوه اعزام به جبهه . و حضور داوطلبانه در جنگ قبل از اسارت .شرکت در عملیات قادر نحوه اسارت وهمچنین زندگی بسیار سخت و دشوار در اردوگاههای عراق در پنج سال دوران اسارت خود شد که اکنون قسمت اول این مصاحبه تقدیم خوانندگان محترم سایت می گردد.

 

با سلام رسول پورغلامی هستم . برای اولین بار در تاریخ 9/12/1362 همزمان با عملیات خیبر در جزایر مجنون به همراه 42 نفر از رزمندگان بسیجی دهرم عازم مناطق عملیاتی جنوب شدم . اما قسمت ما شرکت در عملیات نشد و ما رو جهت پدافند از جزایر ایرانی مستقر در خلیج فارس به آنجا اعزام کردند. برای دومین به کردستان گردان جنداله سپاه مهاباد که پاکسازی وبیرون راندن نیروهای منافقین کومله و دمکرات از شهر و روستاهای مرزی بود اعزام شدم و به مدت سه ماه در چندین عملیات پاکسازی شرکت کردم . یک بار نیز در لشکر 19 فجردر جنوب خطوط پدافندی مشغول خدمت شدم .

 در تابستان 1364 یعنی 14 تیر 64 به همراه تعدادی از رزمندگان شهر دهرم به جبهه جنوب واین بار در یکی از گردان های تیپ 33المهدی در 35 کیلومتری جاده اهواز به خرمشهر اعزام شدم ودر آنجا پس از چندین روز آموزش متوالی به غرب کشور یعنی شهر میاندوآب اعزام و از آنجا به شهر مرزی اشنویه که به خاک ترکیه و عراق هم مرز است اعزام ومدت 21 روز آموزش فشرده جنگ در کوهستان را فرا گرفتم . گردان ما به لشکر 8 نجف اشرف اصفهان به فرماندهی سردار شهید احمد کاظمی مامور گردید . ودر گردان انبیاء آن لشکر جهت شرکت در عملیات برون مرزی قادر سازمان دهی شدیم .

 

جمعا 8 نفر از بچه های دهرم درآن گردان بودیم که برادران :1- حسن  محمدی 2- و شهید والا مقام محمد  دهقان و اینجانب در عملیات شرکت داشتیم . شب عملیات برای ما تداعی کننده شب عاشورا بود آن شب یعنی 18/6/64 فرمانده گردان برادرنصر از اصفهان  براي جمع سخنراني كرد واعلام نمود هر كس عذري دارد ونمي تواند در عمليات شركت كند  بر گردد اما شهيد محمد دهقان بلند شد وگفت ما براي شركت وانجام عمليات امده ايم نه براي  عقب  برگشتن وبچه ها يكي يكي  امادگي خود را اعلام كردند سريع نماز مغرب وعشا را خوانديم و بطرف مواضع وخاك ريزهاي عراقي ها حركت كرديم چون شب بود عبور از منطقه كوهستاني وجنگلي منطقه ان هم در كمال اصل غافلگيري كارمان را دشوار مينمود عراقي ها بر روي ارتفاعات وتپه هاي بلند منطقه  استقرار داشتند وبا احاث ميدان هاي وسيع مين وتله هاي انفجاري وسيم هاي خوار دار اطراف خود موانع ايجاد كرده بودند سنگرهاي كمين دشمن را يكي يكي خفه كرديم ودر ساعت 2بامداد به پشت ميدان مين دشمن ومواضع انان رسيديم دشمن متوجه حضور ما شد و....

ادامه دارد...


:: بازدید از این مطلب : 49
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : admin
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398

دانلود آهنگ خاطره انگیز مادر برام قصه بگو با حجم کم

 

دانلود


:: بازدید از این مطلب : 59
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : admin
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398

این بسیجی عاشق با صدور فرمان حضرت امام که حضور در جبهه‌های جنگ را نوعی تکلیف بیان فرمود پس از امتحانات خرداد ماه در بهمن 1363 به همراه جمع کثیری از همکلاسی‌ها به جبهه‌های جنگ حق علیه باطل شتافت و به دفاع از هر آنچه داریم قامت برافراشت و در قالب گردان ابوذر لشکر 33 المهدی در عملیات پیروزمند بدر در شرق دجله جزایر مجنون شرکت کرد.

 

وی در زیر آتش شدید دشمن و انفجار گلوله‌ و ترکش‌ مشغول رساندن مهمات و آب و غذا به رزمندگان گردان بود و آن‌گونه که نقل است گلوله‌باران وسیع منطقه مانع از انجام وظیفه او نشد.

 

سرانجام این نوجوان پاکباخته برای بار دوم در اوایل سال 1365 بنا به فرمان امام خود به همراه جمع کثیری از دوستان عازم میادین نبرد شد و این بار منزل رزم او گردان امام مهدی لشکر 19 فجر بود .

 

وی در 22/2/1365 برای انجام یک عملیات ایذایی به منطقه شرهانی (شمال فکه) اعزام شد و پس از نبرد خونین و جنگ تن به تن در تپه ماهورها و سرزمین رملی منطقه با بعثیون کافر بر اثر اصابت ترکش و تیر مستقیم دشمن مورد هدف قرار گرفت و در سحر گاه 22/4/65 همزمان با سومین روز ماه مبارک رمضان در حالی که ندای یا حسین مظلوم و یا زهرای او قطع نمی‌شد دیدگان خود را فرو بست و بال در بال ملائک نگاه خود را به افق بی‌کران آسمان‌ها دوخت و گوهر جان را نثار مقدم یار کرد.

 

پیکر پاکش مدت چند سال در منطقه باقی ماند تا اینکه پس از اعلام آتش بس و اتمام جنگ گروه تفحص شهدا بقایای پیکر مطهرش را به زادگاهش دهرم انتقال دادند و در شهریور ماه 1369 برابر 28 صفر پیکرش بر روی دست همرزمان و امت شهید‌پرور دهرم تشییع و در جوار دیگر شهدای جنگ تحمیلی به خاک سپرده شد.

 

این شهید در بخشی از وصیت‌نامه خود با آفرین گفتن به پدر و مادر خود، نگاشته است که با شهید شدن من شما پیش امام حسین (ع) و فاطمه زهرا (س) روسفید شدید.

 

شهید حیدر شهیدی از تمام اهالی روستای دهرم حلالیت طلبیده و از آنان خواسته که اگر کشته شد سلاح وی را به دست گرفته و از اسلام و امام پشتیبانی کنند.

 

وی همچنین از همکلاسی‌های خود خواسته که در سنگر مدرسه کوشا باشند.

 

کوچکترین شهید کشور در انتهای وصیت‌نامه خود بیان کرده است که از پدر خود می‌خواهم که از شهادت من ناراحت نباشد و شب‌های جمعه در کنار قبر من فاتحه بخواند و من را در جوار امامزاده شهید دهرم در کنار قبر شهید حمزه قربان دفن کند

منبع:دیار حماسه


:: بازدید از این مطلب : 44
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : admin
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398

با نگاهی به آمار شهدای کم سن و سال جنگ و در میان نام‌هایی مانند محمد حسین فهمیده 13 ساله، علی جرایه 12 ساله، بهنام محمدی 15 ساله، محمد حسین ذوالفقاری 12 ساله، و مرحمت بالازاده 14 ساله، شهید «حیدر شهیدی» با اختلاف چند ماه لقب کم سن‌ترین شهید داوطلب دوران دفاع مقدس را از آن خود می‌کند.

 

محمدرضا رفیعی به عنوان کم‌سن‌ترین رزمنده که در 9 سالگی به جبهه رفته و در زمان شهادت سن بیشتری داشته، در تاریخ جاودانه شده است.

 

از میان شهیدان علی جرایه، محمد حسین ذوالفقاری و حیدر شهیدی نیز با احتساب ماه تولد و ماه شهادت؛ شهید حیدر شهیدی کم سن ‌و‌ سال‌ترین شهید داوطلب جنگ شناخته می‌شود.

 

هر چند سخن گفتن از ماه و سال در دفتر شهادت جایی ندارد و این‌ها همگی از سابقون بوده‌اند و از سویی می‌دانیم که آمارها و سن ثبت شده شهدا شاید در آن زمان ایراداتی نیز داشته، اما برای استان فارس که دبیرستان عشایری شهید بهشتی آن 92 شهید داشته دارا بودن کم سن‌ترین شهید دفاع مقدس چندان بعید به نظر نمی‌رسد.

 

کم نیستند فیلم‌ها و کتاب‌های و تندیس‌هایی که از خاطرات جنگ‌های ملی و میهنی کشورها ساخته شده‌اند و بر اساس آن جناب سرهنگ‌ها، کلنل‌ها و ژنرال‌های چند ستاره تجلیل‌ها شده و جایزه‌ها گرفته‌اند.

 

قصه نبرد ما اما جور دیگری است، و در این میانه نه دوربین و دفتر و مدالی در کار بود نه انبوه تماشاگران هوراکش پس از فتح، که اینجا عرصه معامله با خدا بود و تمام هستی را در سکوت و صعود بذل جانان کردن.

 

گویی هنوز که هنوز است مظلومیت و عمق معنویت این بچه‌ها را نه می‌توان گفت و نه می‌توان به تصویر کشید که هر چه می‌گوییم شمایی از بیرون دارد و در دفاع مقدس هر چه بود از درون بود.

 

قصه جنگ ما مانند بسیاری چیزهای دیگر ما؛ یک جورایی ناجور است، ناجور از آن سبب که به هیچ وصله‌ای بر پیکره ناجور این دنیا و مافی‌ها نمی‌چسبد.

 

همان‌گونه که زمانی در صدها زمینه دیگر از عرصه‌های علمی تا به زانو درآوردن غول‌های جاسوسی و ضد جاسوسی در عرصه‌های اطلاعاتی تا نفوذ باورناپذیر اعتقادات ما در قلب‌های جهانیان، پیروزی نصیب فرزندان خمینی و سربازان رهبر می‌شود، عقل‌ها و مغزهای برترین تئوریسین‌ها و نظریه‌پردازان و استراتژیست‌ها از بیان دلایل آن عاجز می‌ماند که گاه حتی خود ما نیز در می‌مانیم از این همه امداد و نظر لطف.

 

جمهوری اسلامی بدین سان است و هر چه که می‌گذرد از هر کرانه نوید پیروزی و فتح در می‌رسد و گویی آنان که آن روزهای داغ برای ما وصیت نوشتند «راه خمینی را رها نکنید»، می‌دانستند که ظفر نزدیک است.

 

در همین دفاع از مرز اعتقاد و دین بود که ایثارگران و دلاوران عرصه پیکار که از جذابیت‌های دنیوی و جان شیرین خویش گذشتند و به عنوان نیروی داوطلب، با هر سن و سال به دنیا یاد دادند درسی را که از عاشورا آموخته بودند و حسین‌گونه و قاسم‌وار عاشقانه پا به میدان گذاشتند و حماسه‌های جاویدی آفریدند که در تاریخ جنگ‌های جهان بی‌نظیر است.

 

محمد حسین فهمیده 13ساله، بهنام محمدی 15ساله، علیرضا جوزی 15ساله، محمدحسین ذوالفقاری 12ساله، مهرداد عزیزاللهی 14ساله و سعید طوقانی 15ساله، سید یحیی عابدی 17ساله و رضا دخیلی و علی جرایه 13 ساله، مرحمت بالازاده 14ساله و مجید کمالی 14 ساله به عنوان کوچک‌ترین شهدای عرصه نبرد و بی‌همتا در جهان یگانه شدند.

 

داستان هر کدام از اینان نه شنیدنی که دیدنی است، دیدنی به چشم جان که در این رهگذر هر چه با کلام ساخته ذهن معامله‌گر ببافی ره به جایی نخواهی برد.

 

محمد شهسواری کهنوجی اسیر جنگ جسور و بی‌نظیر در جهان و صفرقلی رحمانیان پیرترین رزمنده و محمدرضا رفیعی 9 ساله به عنوان کوچک‌ترین رزمنده جنگ در حافظه تاریخ ثبت شد.

 

شهید علی جرایه در نخستین روز مهر ماه 1350 در سراب‌باغ آبدانان دیده به جهان گشود، وی در زمان جنگ تحمیلی به عنوان رزمنده بسیجی به گردان 505 محرم، تیپ 11 امیر المومنین (ع) سپاه پیوست و راهی جبهه‌های نبرد با دشمن بعثی شد تا آن که در یکم اسفند ماه سال 1362 در عملیات والفجر 5 در منطقه عملیاتی مهران در سن 12 سالگی از ناحیه سر مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 

حاج‌رضا دخیلی کم‌سن‌ترین رزمنده بسیجی دوران دفاع مقدس سپاه عاشورا محسوب می‌شد و بعدها بر اثر عارضه قلبی به خیل شهدا پیوست.

 

شهید بالازاده زمانی با مخالفت روبه‌رو شد خودش را به تهران رساند تا رئیس جمهور وقت یعنی مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنه‌ای را ببیند و هنگامی خود را به امام خامنه‌ای رساند از رئیس جمهور خواست که به مداحان و علمای دین بگوید که از این به بعد روضه حضرت قاسم را نخوانند چرا که حضرت قاسم نیز 13 ساله بود و زمانی از امام حسین (ع) برای جهاد اجازه خواست امام حسین (ع) به او اجازه داد اما به من که 13 سال دارم و می‌خواهم به جبهه بروم اجازه ندادند و به همین سیاق امضای رضایت را از رئیس جمهور گرفت.

 

شهید محمد حسین ذوالفقاری در دهم فروردین سال 1348 در خانواده‌ای عاشق اهل بیت عصمت و طهارت در شهیدیه میبد متولد شد، با اصرارهای فراوان در 23 مهر سال 1360 به جبهه رفت و در گردان عاشورا به عنوان تک‌تیرانداز سازماندهی شد و در جبهه شوش به پیکار با نابکاران پرداخت و سر انجام در 28 آذر ماه سال 1360 بر اثر اصابت ترکش به معراج الهی پر کشید.

 

اما بزرگمرد کوچک استان فارس، در شهریور ماه 1353 در خانواده‌ای مذهبی در دامان پدر و مادری پاک و مؤمن به اسلام و ارزش‌های اسلامی و در خانه‌ای محقر در قلب روستایی کوچک چشم به جهان گشود.

 

11 ساله‌ای که به جای بازی در کوچه محل دفن خود را تعیین کرد

 

وی را حیدر نام نهادند و چه اسم با مسمایی که صاحب این نام  11 سال پس از آن به یاری دین خدا برخواست و در حالی که با هزاران عشق و امید در حال سپری کردن دوره راهنمایی بود از مدرسه شهید ابوالقاسم اسدی دهرم قدم به عرصه عشق و ایثار نهاد و مانند حسین فهمیده و بهنام محمدی و هزاران نوجوان دانش‌آموز بسیجی، قاسم و اکبرهای کربلایی ایران را بازنویسی کرد.

 

معلم پرورشی مدرسه شهید اسدی پیش‌تر درس ایثار و شهادت و فداکاری و دفاع از حریم ولایت و امامت به آنان آموخته بود که در ادامه همان راه 13 دانش‌آموز مدرسه به معلم شهید خود پیوستند.

 

شهید حیدر شهیدی دوران تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه شهید اسدی دهرم با موفقیت به پایان رساند از آنجا که در خانواده‌ای مذهبی و با ایمان پرورش یافته بود، در مساجد حضور می‌یافت و در زمینه کلاس قرآن و فعالیت‌های هنری شرکت فعال داشت.

 

وی در زمینه کشاورزی نیز فعالیت داشت و مانند تمام آنان که از خاک به افلاک رسیدند راز کندن از خاک و دوباره پیوستن هر چیز به خاک را خود آموخته بود و از این رو بود که وزنی سبک و پایی چابک در راه شهادت داشت.

 

شهید حیدر شهیدی با گروهی از همکلاسی‌ها به جبهه جنوب، لشکر 19 فجر اعزام شد و خود را در صف مجاهدانی قرار داد که به دفاع از کیان این ملت برخاسته بودند....ادامه دارد...


:: بازدید از این مطلب : 82
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : admin
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398

*فرازی از وصیت نامه و بیوگرافی شهید والامقام یوسف شریفی*

 

‌‌💠 *بیووگرافی*

نام: *یوسف*

نام خانوادگی: *شریفی*

نام پدر: *محمدعلی*

محل تولد: *فراشبند*

تاریخ تولد: *۱۳۴۹*

محل شهادت: *اهواز*

تاریخ شهادت: *۱۳۶۷/۰۳/۰۹*

محل دفن: *گلزارشهداء رضوان فراشبند*

 

💠وصیتنامه:

 

*وظیفه هر فرد مسلمان است که اگر توان دارد به جبهه رود و شور و شوق این رزمندگان خداجو را ببیند و من چون این توانایی را در خود دیدم به جبهه حق علیه باطل رفتم و اسلحه ایثار را از زمین بلند کردم.*

 

🔹 *شادی روح شهدا صلوات*🔹


:: بازدید از این مطلب : 107
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : admin
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398

خوشا به حال آنان که پروازشان اسیر هیچ قفسی نشد ، و هیچ بالی اسیر پروازشان نساخت .. خوشا به حال آنان که از رهایی رهیدند ، و بال و بال جانشان نشد . خوشا به حال آنان که ..... خوشا به حال ما ، اگر شهید شویم .


:: بازدید از این مطلب : 52
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تعداد صفحات : 2


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.